English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4123 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He fell on his face. U با صورت خورد زمین
bounce shot U گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
slap shot U ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
She doesn't eat meat, but other than that she'll eat just about anything. U او [زن] گوشت نمی خورد اما به غیر از آن او [زن] کلا همه چیز می خورد.
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
encounters U زد و خورد
encountering U زد و خورد
encountered U زد و خورد
prize fighting U زد و خورد
encounter U زد و خورد
engagements U زد و خورد
feedback U پس خورد
engagement U زد و خورد
feeds U خورد
punch-up U زد و خورد
passage of arms U زد و خورد
feed U خورد
ate U خورد
punch-ups U زد و خورد
to sinister in U خورد رفتن
eating U خورد و خوراک
in-fighting U زد و خورد از فاصلهی کم
squish U خورد کردن
to rub a thing in U چیزیرا خورد
pin feed U خورد سنجاقی
he drank himself to death U خورد که مرد
he partook of fare U ازخوراک ما خورد
parallel feed U خورد موازی
it ran into ten editions U ده چاپ خورد
pulverizer U خورد کننده
passage at arms U زدو خورد
the timber warped U تیرپیچ خورد
regulating slack U خورد دادن
drank U نوشابه خورد
drank U خورد سرکشید
cross feed U خورد متقابل
feedback U باز خورد
face down feed U خورد رو به پایین
card feed U خورد کارت
melec U زدو خورد
face up feed U خورد رو به بالا
feedback circuit U مدار پس خورد
self absorbed U در خورد فرورفته
misfeed U سوء خورد
waterline U خط بر خورد اب باکشتی
drank U عرق خورد
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
He is good for nothing. U به هیچ دردنمی خورد
She had three bowls of soup. U سه کاسه سوپ خورد
warfare U نزاع زدو خورد
overwhelmingly U خورد کننده پرقدرت
The stone struch me on the face. U سنگ خورد به صورتم
It is of no use to me. I have no use for it. U بدرد من نمی خورد
THere is not even a ripple in the water . <proverb> U آب از آب تکان نمى خورد .
I am in a good mood today. U حالش بهم خورد
He sprained (twisted) his ankle. U پایش پیچ خورد
a dog in the manger <idiom> U نه خود خورد نه کس دهد
My head hit the wall. U سرم خورد به دیوار
overwhelming U خورد کننده پرقدرت
At the beginning of the month (year). U سرش ؟ بسنگ خورد
it is quite another story now U ان دفتر را گاو خورد
It melts in the mouth. U مثل آب مشروب می خورد
eating disorder U اختلال خورد و خوراک
whang U صدای بر خورد دو جسم
I don't believe that ... U چشمم آب نمی خورد که ...
I don't expect that ... U چشمم آب نمی خورد که ...
the ship struck a arock U کشتی بسنگ خورد
the ship was snagged U کشتی بچیزی خورد
diners U کسی که شام می خورد
diner U کسی که شام می خورد
he wrenched his ankle U قوزکش پیچ خورد
he sprained his ankle U قوزکش پیچ خورد
It wI'll pass off without one single incident U آب از آب تکان نخواهد خورد
I wont budge an inch. U من که از جایم تکان نخواهم خورد
abstemious U ممسک در خورد ونوش و لذات
They became estranged . They fell out . U میانه آنها بهم خورد
force-feed U به زور به خورد کسی دادن
they came to a rupture U میانه انها بهم خورد
Appearances are deceptive. U فریب ظاهر رانباید خورد
force-feeds U به زور به خورد کسی دادن
Where does this street lead on to ? U این خیابان یکجا می خورد ؟
The ball hit the wall and bounced back. U توپ خورد به دیوار وبرگشت
to blow out one's brains U اعصاب کسی را خورد کردن
I heard a sound . U صدائی به گوشم خورد( رسید )
force-feeding U به زور به خورد کسی دادن
The bell goes at 9 . U ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
window panes U باران با صدا به پنجره می خورد
He drank himself to death. U آنقدر مشروب خورد تامرد
he was given 0 lashes U بیست ضربه شلاق خورد
You're a pain in the neck! U اعصاب آدم را خورد می کنی!
it puckered up in sewing U درضمن دوختن چین خورد
She eats extraordinary quantities. U او [زن] مقدار فوق العاده ای را می خورد.
He is as cool as a cucumber. <idiom> U آب تو دلش تکان نمی خورد.
He eats bread at the ruling market price. <proverb> U نان را به نرخ روز مى خورد .
force-fed U به زور به خورد کسی دادن
pain in the neck U آدم [چیز] اعصاب خورد کن
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
engrain U درجسم چیزی فروکردن خورد دادن
After all that money is of no use. تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
I am sceptical. I have my doubts. I am not all optimistic. U من که چشمم آب نمی خورد ( خوشبین نیستم )
A few spelling errors caught my eye. U چند غلط املایی به چشمم خورد
the door banged U درباصدای محکم و بلندی بهم خورد
she doesnt even cough without her husband s permission(consent) U بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
cousins U حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
cousin U حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
we missed our mark U تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
numbly U بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
He tripped and fell . U پایش گیر کرد وزمین خورد
The blow made my head swin. U در اثر ضربه سرم گیج خورد
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
He swore to having paid for the goods . U قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
He swore off smoking cigarettes . U قسم خورد سیگه ررا کنا ربگذارد
I'm sick of that jike, cut it out, can't you? U حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
This car wI'll do beautifully . U این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
If you criticize him, it's like a red rag to a bull. U اگر از او [مرد] انتقاد بکنی زود بهش بر می خورد.
The way he eats his food disgusts [revolts] [repulses] me. U به نحوه ای که او [مرد] غذا می خورد حال من را بهم می زند.
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
alley shot U ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
half volley U پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
to interlock levers U اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
fish cake U نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
mouse U توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouses U توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
This stone wont lift. U این سنگ از جایش بلند نمی شود ( تکان نمی خورد )
What the eye doesnt see the heart doesnt grieve ov. <proverb> U چیزى را که چشم نمى بیند قلب نیز غصه اش نمى خورد .
my words hurt his feelings U سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
perjurer U کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
berber knot U گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
that will not serve ourp U این به کارمانخواهد خورد این مقصودمارا انجام نخواهدداد
you shall rue it U از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
Memling motif U طرح گل مملینگ [این طرح الهام گرفته شده از آثار هنرمند بلژیکی قرن پانزدهم میلادی، هانس مملینگ است که در فرش های آن ناحیه به چشم می خورد.]
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grazed U زمین
floors U کف زمین
tellus U زمین
graze U زمین
floored U کف زمین
floor U کف زمین
grazes U زمین
this earthly round U زمین
soils U زمین
acres U زمین
acre U زمین
norland U زمین
lackland U بی زمین
terrain U زمین
earthing U زمین
extra terrestrial U زمین
Recent search history Forum search
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
1چندمین
2معنی اسم تیتان چیست؟
1how much garlic bread did he have?
1من عاشق تنها فرشته روی زمین شدم
0آن دختر آب منى را خورد
0coopling
0او در حالیکه پا به زمین میکوبید گفت:
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com